عـده ای رو خـر میـکننـد تا کــاری رو انجـام دهـند
و عـده ای رو شــیر..
مواظــب باشیــد حــیوان صفت نشوید
بازنـده بازنـده است
چـه درنده چـه چرندهـ
عـده ای رو خـر میـکننـد تا کــاری رو انجـام دهـند
و عـده ای رو شــیر..
مواظــب باشیــد حــیوان صفت نشوید
بازنـده بازنـده است
چـه درنده چـه چرندهـ
آهسته گفت: « خدا نگهدار...!»
در را بست و رفت...!
آدمها چه راحت مسعولیت خودشان را ...
کـآش میـבـآنـِـستـــے
בُنـیـآے مـَלּ בر لـَبـخـَنـבهـآے تــُو
لــَمس کـَـرבלּ احسـآسـَت
گرفـتـَלּ בستـآنـَت خُلـآصــﮧ میشـَوב
بــِﮧ هـَمیـלּ سـآבگــے
فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ،
بس که حالم گرفته است ،
چشمانم غرق در اشکهایم شده
قلب ، مهمانخانه نيست که آدم ها بيايند...
دو سه ساعت يا دو سه روز توي آن بمانند و بعد بروند...
قلب ، لانه ي گنجشک نيست که در بهار ساخته بشود ...
و در پاييز باد آن را با خودش ببرد....
قلب ، راستش نمي دانم چيست ؟؟!!!
اما اين را مي دانم که فقط جاي آدمهاي خيلي خيلي خوب است ...